سبک زندگی مدرن

آیا تکنولوژی به سبک زندگی امروز کمکی می کند؟

سبک زندگی مدرن

آیا تکنولوژی به سبک زندگی امروز کمکی می کند؟

به صورت خلاصه مقالات این وبلاگ سعی دارد کمیت و کیفیت زندگی در دنیای امروز را تحلیل کند؛ تناقضات زیادی که در زندگی امروزی وجود دارد را به تصویر بکشد؛ فاصله سبک زندگی امروز با ایده‌آل‌های انسانی را فارغ از جهت‌گیری های مذهبی بررسی کند و تا حد امکان راه‌کارهایی برای پر کردن این فاصله ارائه دهد. هرچند این موضوع در نگاه اول کمی دشوار به نظر می‌رسد، اما شاید بتوان قدم‌های کوچکی در این راه برداشت.

بایگانی

۵ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

مارشال مک‌لوهان می‌گوید «ما ابزارها را می‌سازیم، پس از آن، ابزارها ما را می‌سازند».

نیرومندترین ابزاری که انسان در نیمه دوم سده‌ی بیستم اختراع کرده، اینترنت است و ما هنوز کوشش می‎کنیم بفهمیم اینترنت با ما چه می‎کند. این تکلیف ساده‎ای نیست و کارهای بسیاری پیش رو داریم؛ چرا که هنوز در نخستین روزهای دگردیسیِ محیط ارتباطی خود به سر می‌بریم، دگردیسی‎ای که شبکه آن را ایجاد کرده است. تقریباً چهارصد سال طول کشید تا دریابیم آخرین انقلابی که شبیهِ انقلاب شبکه بود، یعنی انقلابی که گوتنبرگ طلایه‎دار آن بود، چه سرنوشتی پیدا خواهد کرد، و فقط از سال ۱۹۹۳ است که اینترنت تبدیل به یکی از لوازم زندگی روزمره ما شده است. این مدت زمان کوتاه، در چشم‌انداز تاریخی لمحه‎ای بیش نیست.

مشکل این نیست که آگاهی‌مان دربارۀ این نیروی جدید در زندگی‌ اندک است. برعکس، این ابزار ما را در خود غرق کرده است. دقیقاً به همین دلیل است که نمی‎دانیم این پدیده چه معنایی دارد. به یک معنا، ما در وضعیتی قرار داریم که مانوئل کاستلز آن را با تعبیرِ فناناپذیرِ «سردرگمی آگاهانه» توصیف کرده است. قطعاً چیزهایی دربارۀ معناهای عصر دیجیتال برای اقتصاد و زندگی روزمره می‎دانیم. اما این عصر برای خودِ ما چه معنایی دارد؟ در عصر دیجیتال چه اتفاقی برای انسانیتِ ما می‎افتد؟

برای خواند کامل مقاله کلیک کنید

  • عظام کیانی نژاد
  • ۰
  • ۰

نخواندن روش‌های مختلفی دارد و رادیکال‌ترینشان این است که لای کتابی را هم باز نکنی. هر خوانندۀ مفروضی، هرقدر هم که خودش را وقف خواندن کند، ناچار از بخش زیادی از آنچه چاپ می‌شود، غافل می‌ماند؛

پس این‌ نوع از نخواندن، در واقع روشی اولیۀ ما در رابطه با کتاب‌هاست. نباید فراموش کنیم که حیرت‌آورترین خوانندگان هم فقط به بخش ناچیزی از کتاب‌های موجود دسترسی دارند. در نتیجه، اگر فرد نخواهد از گفت‌وگو و نوشتن کلاً خودداری کند، همیشه مجبور خواهد بود دربارۀ کتاب‌هایی اظهار نظر کند که هرگز نخوانده است.

اگر این گرایش را به حد نهایی خود برسانیم، به نخواننده‌ای مطلق می‌رسیم که هرگز لای هیچ کتابی را باز نمی‌کند، اما کتاب‌ها را می‌شناسد و با اعتماد به نفس از آن‌ها صحبت می‌کند. مثل آن کتابدار در رمانِ مرد بی‌خاصیت که شخصیتی مکمل در رمان موزیل محسوب می‌شود، اما کسی است که به خاطرِ موضعِ رادیکال و دفاعِ جسورانه‌اش از این موضع، برای بحثِ ما اهمیت دارد.

ادامه مطلب

  • عظام کیانی نژاد
  • ۰
  • ۰

زندگی ما این روزها کاملاً وابسته به تکنولوژی شده است. برخلاف نسل‌های قبلی‌مان که نمی‌توانستند ارتباط خوبی با تکنولوژی برقرار کنند و گاهی بیش از حد برای جلوگیری از ورود تکنولوژی به زندگی خود مقاومت می‌کردند، ما به راحتی گجت‌های الکترونیکی و تکنولوژی را وارد زندگی خصوصی‌مان کرده‌ایم. می‌توان گفت نسل‌های قبل از ما از تکنوفوبیا رنج می‌بردند و از پذیرش تکنولوژی‌های جدید ترس داشتند. ترسی که گویی فکر را فلج می‌کند. اما نسل ما نه تنها آن را پذیرفته است بلکه در بسیاری موارد از استفاده از این تکنولوژی‌ها کاملاً لذت می‌برد.

۱) سرطان: شایع‌ترین بیماری نسل حاضر

یکی از مهم‌ترین گجت‌هایی که امروزه اکثر مردم دنیا از آن استفاده می‌کنند تلفن همراه هوشمند است. اما جالب است بدانید همین وسیله که حاضر نیستیم حتی برای دقیقه‌ای آن را از خود دور کنیم سلامت ما را به شدت به خطر می اندازد.

همان‌طور که می‌دانید دکل های مخابراتی انواع خاصی از فرکانس‌های رادیویی و الکترومغناطیسی را از خود ساطع می‌کنند. همین امواج رادیویی در یک بازه‌ی زمانی حدوداً ۱۰ ساله می‌تواند موجب بروز سرطان شده و یا خطر ابتلا به این بیماری را به شدت افزایش دهد. زیرا مواجه شدن با این امواج باعث کاهش سطح ملاتونین بدن می‌شود و مقاومت دستگاه ایمنی بدن را به شدت کاهش می‌دهد. البته قرارگیری در معرض این امواج مشکلات دیگری را نیز برای انسان به وجود می‌آورد که از علائم آن می‌توان به بی‌خوابی، سرگیجه، تهوع، افزایش ضربان قلب، استرس، سردرد، اختلالات بینایی و… اشاره کرد که هر یک به نوبه‌ی خود موجب می‌شود که زندگی ما از روال عادی خود خارج شود.

برای مطالعه مقاله کامل اینجا را کلیک کنید

  • عظام کیانی نژاد
  • ۰
  • ۰

این تماشاچی پیراهنی به تن دارد که کلمۀ عشق بر روی آن چاپ شده است و در حال تماشای رژۀ گروهی همجنس‌گرایان است که دو روز پس از صدور رأی تاریخی دیوان عالی آمریکا برگزار شد؛ رأیی که طبق آن ازدواج همجنس‌گرایان در سراسر ایالات متحده به رسمیت شناخته شد.

در دهه‌های اخیر، خصوصاً با توجه به ازدواج همجنسگرایان، تعریف ازدواج بارها مورد سؤال قرار گرفته است. اما به نظر می‌رسد تعریف مدرن از «ازدواج سنتی» از لحاظ تاریخی دقیق نیست. آنطور که استفانی کونتز، نویسندۀ کتاب «تاریخچۀ ازدواج: عشق چگونه بر ازدواج غلبه کرد» می‌گوید، زمانی ازدواج پیوندی تهی از هرگونه رابطۀ احساسی و عاطفی به حساب می‌آمد و تا اواخر قرن هجدهم میلادی، عشق مطلقاً هیچگونه ارتباطی با ازدواج نداشت.

استفانی می‌گوید: «ازدواج به عنوان عرفی سیاسی و اقتصادی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بود. در واقع ازدواج برای طبقات بالا ابزاری بود که به واسطۀ آن پیمان صلح می‌بستند و یا جنگ به راه می‌انداختند». «همچنین طبقات میانی از طریق آن قراردادهای تجاری خود را سر و سامان می‌دادند؛ اما ازدواج برای طبقات پایین راهی بود برای یافتن شریک کار. یک نانوا باید با یک نانوای دیگر ازدواج می‌کرد، حتی اگر عاشق کسی می‌شد که شغل دیگری داشت؛ زیرا در غیر این صورت نمی‌توانست کسب و کار کوچک خود را بگرداند.»

امروزه، زنان و مردان روابط برابری‌طلبانه‌تری دارند و جامعه مدلِ ازدواج‌های متکی به مرد را پشت سر گذاشته است. اما همانطور که زوج‌های ناهمجنس‌خواه طبیعت ازدواج را تغییر دادند، عرصه را برای همجنسگرایانی که به دنبال حق ازدواج بودند نیز مهیا ساختند.

کونتز می‌گوید: «یکی از کنایه‌های جالب در کل این بحث وقتی است که مردم می‌گویند، آه خدای من! ازدواج همجنس‌گرایان ازدواج ناهمجنسخواهان را دگرگون خواهد کرد.» اما «در واقع این تحول را ناهمجنس‌خواهان آغاز کردند. آن‌ها کسانی بودند که در اواخر قرن هجدهم برای اولین بار گفتند ازدواج باید عاشقانه باشد. در اوایل قرن بیستم، این ایده که ازدواج باید مبتنی بر جذابیت جنسی و ارضای قوۀ جنسی باشد نیز به موارد بالا اضافه شد».

بعد از دهۀ پنجاه قرن بیستم، جوامع غربی پذیرفتند که ازدواج بدونِ هدفِ تولیدِ مثل نیز پسندیده است که این نیز بازتفسیری تمام‌عیار از ازدواج بود.

برای مطالعه مطلب کامل اینجا را کلیک کنید.

  • عظام کیانی نژاد
  • ۰
  • ۰

هیلاری لِوی فریدمنِ جامعه‌شناس که گهگاهی برای مجله اسلیت نیز مقاله می‌نویسد، مؤلفِ کتابِ بازی برای پیروزی: تربیت فرزندان در فرهنگی رقابتی است. بازی برای پیروزی، کتابی است دربارۀ کودکان مدارس ابتدایی که در فوتبال و شطرنج و رقص هم فعالیت می‌کنند. هنگامی که فریدمن پژوهش‌های خود را برای این کتاب آغاز نمود، فکر می‌کرد که برای متعادل‌کردنِ پژوهش خود، کودکانی را نیز پیدا می‌کند که در فعالیت‌های رقابتی بیرون از مدرسه شرکت نمی‌کنند. اما در دنیای طبقه متوسطی که او از آن گزارش می‌دهد، چنین کودکانی پیدا نشدند.

مطالعه کامل مطلب

  • عظام کیانی نژاد