سبک زندگی مدرن

آیا تکنولوژی به سبک زندگی امروز کمکی می کند؟

سبک زندگی مدرن

آیا تکنولوژی به سبک زندگی امروز کمکی می کند؟

به صورت خلاصه مقالات این وبلاگ سعی دارد کمیت و کیفیت زندگی در دنیای امروز را تحلیل کند؛ تناقضات زیادی که در زندگی امروزی وجود دارد را به تصویر بکشد؛ فاصله سبک زندگی امروز با ایده‌آل‌های انسانی را فارغ از جهت‌گیری های مذهبی بررسی کند و تا حد امکان راه‌کارهایی برای پر کردن این فاصله ارائه دهد. هرچند این موضوع در نگاه اول کمی دشوار به نظر می‌رسد، اما شاید بتوان قدم‌های کوچکی در این راه برداشت.

بایگانی

۸ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

از قرار معلوم، خواندن همیشه در وضعیتِ بحرانی است. دوهزار و پانصد سال پیش، سقراط نوشته‌ها را تقبیح نمود، چرا که باعث می‌شوند حافظه خراب شود و آدم‌ها حکمت را با داده اشتباه بگیرند. وقتی دفترنامه –کتابِ صحافی‌شده- پدیدار شد، طبعاً برخی از محافظه‌کاران رومی شروع به اعتراض کردند: «پس طومارها چه می‌شوند؟ فقط آن‌ها شایستگی هوراس و سیسرو را دارند». دستگاهِ چاپِ گوتنبرگ به‌تدریج بازار کتاب‌های خطیِ تزیین‌شده را خراب کرد. آلدوس مانوتیوس، مخترع کتاب‌های قطع جیبی، کاری کرد تا برگه‌های درشت فقط در مواردِ ویژه استفاده شوند.

امروزه نیز خیلی‌ها همان اعتراضات را دارند که کتاب‌های دیجیتال و فرهنگِ چشم‌دوختن به صفحۀ نمایش، آخرین روزهای کتاب‌خوانیِ جدی را رقم می‌زنند. این حرف مهمل است. تمام فناوری‌های جدید، پیامدها و احیاناً ایراداتی دارند، اما انسان‌ها نمی‌توانند بدون داستان و شعر زندگی کنند. جوانانِ دلباخته همیشه سافو، جان دان و جان کیتس خواهند خواند. مادام بوواری و گتسبی بزرگ همواره در مقامِ تفاسیری بی‌بدیل دربارۀ تمایلِ ما به توهماتِ عشقی باقی خواهند ماند. مسن‌ترها که امید دارند قبل از اتمام زندگی، معنایی در آن بیابند، به مطالعۀ تاریخ و فلسفه ادامه خواهند داد. اینکه افراد ورق می‌زنند یا به پیکسل‌های صفحه نگاه می‌کنند، مسئلۀ اصلی نیست؛ اما این را در نظر بگیرید: از طریق رسانه‌های اجتماعی، زن جوانی که امروزه با سیلویا پلات آشنا می‌شود، می‌تواند فوراً هیجان و علاقه‌اش را با دوستانی در سرتاسر دنیا به اشتراک بگذارد. می‌تواند در سایت گودریدز نظری در مورد آریل یا حباب شیشه ثبت کند، یا در یک گروه بحث آنلاین عضو شود، یا لینک سایت‌های مربوط به یاد و آثار این شاعر را ترویج دهد. اشتیاق او ممکن است ده یا هزار نفر دیگر را به سمت پلات بکشاند. این فقط یکی از مزایای فرهنگ صفحۀ نمایش است. عنوان‌های قدیمی‌تر یا نیمه‌فراموش‌شده اکنون به آسانی در سایت پروژه گوتنبرگ و سایت‌های مشابه در دسترس هستند. اینک کتاب‌خانه‌ای کامل را می‌توانید در جیبتان حمل کنید. متون دیجیتال قابلیت جستجوی آسان دارند، و اندازه خطشان می‌تواند برای چشم‌های ضعیف بزرگ شود.

من به‌شخصه خوشحالم که زندگی‌ام را در آخرین سال‌های طلاییِ عصرِ چاپ سپری کردم. از نظر من، کتاب‌ها مدت‌هاست که به خودیِ خود اشیایی زیبا بوده‌اند، جدا از اینکه حاوی دانش، فراهم‌کننده ماجراجویی و عشق هم هستند. در روزگار قبل از اینترنت، برای پیداکردن آثار نویسندۀ موردِ علاقه‌تان می‌بایست از خانه بیرون می‌رفتید و کتاب‌های فیزیکی را در کتاب‌خانه‌ها یا کتاب‌فروشی‌ها یا فروشگاه‌های دست دومی می‌یافتید. این تعقیب که گاهی سال‌ها به طول می‌انجامید، بخشی از هیجان کار بود. حتی اکنون هم پس از نیم قرن، همان احساسی را نسبت به کتاب‌ها دارم که در زمان کودکی‌ام داشتم، زمانی که کودکی ۱۲ ساله بودم و دورِ محله‌مان دوچرخه‌سواری می‌کردم، کودکی که در کنار کتاب‌فروشی‌های بزرگ می‌ایستاد به شوق اینکه چیزی خوب برای خواندن پیدا کند.

مطالعه مطلب کامل در وب سایت اصلی

  • عظام کیانی نژاد
  • ۰
  • ۰

سواد تصنعی

هر چند وقت یک بار همسرم از آخرین کتابی که در انجمن کتابشان می‌خوانند، نام می‌برد و هر چه باشد فرقی نمی‌کند، چه آن را خوانده باشم یا نه، نظری دربارۀ آن اثر می‌دهم. راستی این نظرات بر چه پایه‌ای است؟ معمولاً حتی یک معرفی یا نوشته کوتاه هم دربارۀ این کتاب‌ها نخوانده‌ام اما به‌راحتی کلی دربارۀ آن‌ها فک می‌زنم. ظاهراً این خرده داده‌ها از این سو و آن سو، از آسمان آمده‌اند، یا واقع‌بینانه‌تر این است که بگویم از رسانه‌های اجتماعی متنوع سرچشمه گرفته‌اند.

ماجرای دروغِ آوریلِ وب‌سایت رادیوی ملی آمریکا، «چرا آمریکایی‌ها دیگر نمی‌خوانند؟»، در فیس‌بوک دست به دست پخش شد. اهل طنز لینک این مطلب را آنجا گذاشتند و بقیه هم با نظراتشان، کلی بر سر این موضوع بحث کردند و مدعی شدند که اهل مطالعه‌اند. برخی هم با اوقات تلخی لینک را با توصیه‌هایی مثل «این داستان را بخوانید!» به اشتراک گذاشتند، بدون اینکه اصلاً خودشان روی مطلب کلیک کرده باشند تا نکته‌اش را بفهمند. در واقع همه چیز یک شوخی بود. رادیو ملی آمریکا در توضیح این مطلب نوشته بود: «گاهی اوقات حس می‌کنیم کسانی که دربارۀ مطالب ما نظر می‌گذارند اصلاً آن‌ها را نخوانده‌اند. اگر دارید این مطلب را می‌خوانید لطفا فقط گزینۀ پسندیدم را بزنید و درباره‌اش نظر ندهید. حالا بگذارید ببینیم مردم چه دارند دربارۀ این داستان بگویند».

با شروع هر کدام از فناوری‌های نو –چاپ سربی، رادیو، تلویزیون، اینترنت- خیلی از افراد تأسف خوردند که پایان کار دست‌نوشته‌های روشن‌فکرانه، کتاب‌ها، مجلات و روزنامه‌ها نزدیک است. آنچه الان تغییر کرده، این است که دیگر فناوری در همه جا حضور دارد و دارد جایگزین تمام رسانه‌های پیشین می‌شود.

اطلاعات همه جا هستند و منابعی دائمی همیشه در دسترس‌اند. جریان داده‌ها را نمی‌توان مسدود کرد. این موج فزایندۀ واژه‌ها، حقایق، لطیفه‌ها، عکس‌های اینترنتی، شایعات و نظرات در زندگیمان سرازیر می‌شود و ما را به غرق شدن تهدید می‌کند. شاید همین ترس از غرق‌شدن است که پشت این همه اصرار به «ما می‌دانیم» پنهان شده است. چندان‌ متقاعدکننده نیست که همچنان شناوریم. پس ناامیدانه دست و پا می‌زنیم و در خصوص الگوهای فرهنگ عمومی بررسی‌هایی انجام می‌دهیم، زیرا پذیرفتن این که عقب افتاده‌ایم، دربارۀ حرفی که کسی می‌زند چیزی نمی‌دانیم و دربارۀ تصویری که بر صفحه می‌آید چیزی برای گفتن نداریم، مثل این است که مرده باشیم.

مطالعه کامل این متن در وب سایت اصلی

  • عظام کیانی نژاد
  • ۰
  • ۰

شرکت‌هایِ تلگرافِ انگلستان و ایالات متحدۀ آمریکا، در مدت کوتاهی در دهۀ ۱۸۵۰ میلادی، گمان می‌کردند که می‌توانند (و باید بتوانند) هر پیامی را که از درون سیم‌هایشان می‌گذرد، نگه‌ دارند. تصور کنید وجودِ میلیون‌ها تلگراف در گاوصندوق‌های ضدحریق، چه امکان‌های بالقوه‌ای برای تاریخ دارد!

اندرو وینتر در سال ۱۸۵۴ نوشت: «تصور کنید چگونه در سال‌های آینده با انجام جست‌وجو‌هایی ساده درون این مخزنِ اطلاعات، ویژگی‌های برجستۀ زندگی اجتماعی و اقتصادیِ انگلستانِ قرن نوزدهم میلادی، ترسیم خواهد شد. درنظر بگیرید زمانی در قرن بیست‌ویکم، چه نتایجی از بایگانیِ مکاتباتِ قاطبۀ مردم به‌دست خواهد آمد!»

tweet

این مطالب شما را به یاد چیزی نمی‌اندازد؟

حالا در قرن بیست‌ویکم، کتابخانۀ کنگرۀ آمریکا است که سرتاسرِ جهانِ توییتر و مجموعه‌ای از توییت‌هایِ عمومی را ذخیره می‌کند. این کتابخانه پروژۀ ذخیرۀ توییت‌ها را در آوریل سال ۲۰۱۰ آغاز کرد، ‌ یعنی هنگامی‌که چهارسال از عمر سرویس میکروبلاگینگِ «جک دورسی» می‌گذشت. طی این چهارسال فعالیتِ توییتر، ۲۱ میلیارد پیام تولید شده بود. از آن زمان شبکۀ اجتماعی توییتر آن‌قدر ترقی کرده است ‌که تنها در‌عرضِ یک ماه، در آن ۲۱ میلیارد توییت تولید می‌شود. از ماه دسامبر تاکنون (۱۶ ژانویۀ ۲۰۱۳)، کتابخانۀ کنگره ۱۷۰ میلیارد توییت دریافت کرده است. هرکدام از این توییت‌ها در یک کپسول ۱۴۰ کاراکتری قرار دارد که شامل اطلاعاتی جانبی، نظیر زمان و مکان ایجاد توییت و شخص تولیدکنندۀ آن می‌شود.

برای مطالعه کامل مطلب اینجا را کلیک کنید.

  • عظام کیانی نژاد
  • ۰
  • ۰

چطور مردم می‌توانند چیزهایی را باور کنند که می‌دانند واقعیت ندارد؟ مثلاً، هواداران یکی از تیم‌های بیسبال کانزاس که توی شهر خودشان جلوی تلویزیون نشسته‌اند و دارند مسابقاتِ جهانی بیسبال را تماشا می‌کنند که ۱۹۰۰ کیلومتر دورتر، در شهر نیویورک جریان دارد، به‌قطع می‌دانند که هیچ ربطی بینِ کلاه‌های شانسی که به سر گذاشته‌اند (یا جوراب‌ها یا پیراهن‌هایشان) و نتیجۀ مسابقات وجود ندارد. بااین‌حال، ناممکن است که بتوانیم بسیاری از آنها را متقاعد کنیم که بازی را بدون این جادو جنبل‌ها ببینند.

در مطالعۀ پل روزین و همکارانش در دانشگاه پنسیلوانیا در سالِ ۱۹۸۶، از شرکت‌کنندگان خواسته شد تا دو برچسب متفاوت روی دو کاسۀ یکسانِ پر از شکر بچسبانند. روی یکی از برچسب‌ها نوشته شده بود «شکر» و روی دیگری «سدیم سیانید (سمی)». با اینکه شرکت‌کنندگان مختار بودند هر کدام از برچسب‌ها را رویِ هریک از کاسه‌ها که دلشان می‌خواهد بچسبانند، اما بعد از آن، دیگر مایل نبودند از ظرفی شکر بردارند که رویش برچسب سمی زده‌اند. شهود و حس درونیِ آنها آن‌قدر قوی بود که رفتارشان را هدایت می‌کرد، حتی وقتی که به نامعقول بودنش واقف بودند.

این عادت عجیبِ شناختی را به آسانی می‌شود در زمینۀ باورهای خرافی مشاهده کرد، اما فقط به خرافات هم محدود نمی‌شود. مثلاً اگر مربیِ یک تیم بیسبال در بزنگاهِ بازی از اعضای تیم بخواهد که نوعی بازی آرام را در پیش بگیرد، آسان‌تر از همه این است که فرض بگیریم که این مربی اصلاً نمی‌داند که اینجور بازی‌کردن به احتمالِ فراوان باعثِ شکست تیم خواهد شد. اما، چه‌بسا آن مربی همۀ اطلاعات درست را داشته باشد؛ اما نمی‌خواهد براساس آن‌ها عمل کند و به جایش می‌خواهد به حس شهودی خود در آن موقعیت خاص گوش دهد.

things-we-know-wrong

وقتی که مربی یک تیم بیسبال استراتژی خاصی را انتخاب می‌کند، بااینکه می‌داند این کار از لحاظ آماری به قیمت از دست دادن امتیاز تمام خواهد شد، او را خرافاتی نمی‌دانیم. او حتی ممکن است بتواند برای تصمیمش توجیهی داشته باشد و خود را قانع کند که تصمیم درستی گرفته است. اما کاری که این مربی می‌کند از لحاظ روان‌شناختی شبیه همان هواداری است که کلاه شانس بر سر می‌گذارد یا توپ‌گیری که روی خط فول پا نمی‌گذارد: چون حسی درونی و قوی‌ دارد که نمی‌تواند در آن تزلزل ایجاد کند.

برای مطالعه مطلب کامل اینجا را کلیک کنید.

  • عظام کیانی نژاد
  • ۰
  • ۰

ما محکوم به شکستیم رفقا. همان‌جور که نشسته‌اید و دارید به خاطرِ پرخوری‌های روزِ تعطیل آروغ می‌زنید و توی فیس‌بوک استتوس جدید می‌گذارید و متعجبانه مادربزرگتان را نگاه می‌کنید که می‌خواهد با کینکت (Kinect) رکوردِ شخصی‌اش را بزند و جِین کوچولو هم مدام آیپد جدیدش را توی چشمتان می‌کند. جامعۀ ما در حال فروپاشی است. در مرکز این سقوط، مقدس‌ترین واحد اجتماعی یعنی خانواده دارد زوال می‌یابد. و شما -بله شما- هم مسئول آنید.

محققانی که از دورانِ پیش از اینترنت، روی موضوع خانواده کار می‌کردند، پیش از این می‌گفتند که با رشد فردگرایی، زندگی خانوادگی رو به ضعف می‌رود. قبل از آمدن ایمیل، پیامک‌های دائمی و فیس‌بوک، روند رو به رشدِ طلاق آغاز شد. آن‌وقت‌ها خانواده‌ها وعده‌های غذایی کمتری در کنار هم می‌خوردند. این مکر بزرگ‌ترهای عصر مدرن است که انگشت اتهام را سمتِ فناوری‌ای بگیرند که آن را درک نمی‌کنند و در نتیجه آن را مسئول رفتارهای نسل نو می‌دانند، رفتارهایی که نمی‌توانند کنترلش کنند.

اینترنت و خانواده

اینترنت خانواده را از بین نمی‌برد؛ اگر هم کاری کند، نجات خانواده است. ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که به شکل فزاینده‌ای گذرا است، دنیایی که نیاز به گذران زندگی، در همۀ کشورها، مهاجرت دست‌جمعی افراد به مراکز شهری را افزایش داده است. بچه‌ها از والدین خود جدا شده‌اند، خواهر و برادرها از هم دور افتاده‌اند ولی اینترنت ابزارهایی به ما می‌دهد که ارتباط را آسان می‌کنند.

برای مطالعه کامل این مطلب اینجا را کلیک کنید.

  • عظام کیانی نژاد
  • ۰
  • ۰

در گذشته مالکیت مادی بیشتر از تبادل تجربه‌های هیجان‌انگیز برای فرد منزلت می‌آورد. دیگر ترجیح تجربه‌های جالب بر اجناس نه تنها پذیرفته شده بلکه از نظر اجتماعی، امری مورد انتظار است. تجربه‌گری به آرامی گسترش می‌یابد و به جریانِ اصلی بدل می‌شود. رسانه‌های اجتماعی این روند را به نقطه شروع خود باز گردانده‌اند. امروزه، فقط برخی افراد امکان پیدا می‌کنند که دارایی‌های مادی‌تان را ببینند. اما حالا با وجود تمام دوستانتان و تمام دنبال‌کنندگانشان در توئیتر، فیس‌بوک، پینتراست و اینستاگرام، افراد بیشتری متوجه می‌شوند که در حال تجربه‌کردن چه چیزی هستید. به لطفِ رسانه‌های اجتماعی می‌خواهیم با تجربه‌های سایرین چشم‌وهم‌چشمی کنیم. ولی آیا ما به اندازهٔ سایر دوستانمان تجربۀ هیجان‌انگیز داریم؟ این نگرانی آن قدر رایج شده که نامی جدید یافته: ترس از عقب افتادن.

FB

نوع جدیدی از ولخرجی متظاهرانه

وقتی به معتقدان به تجربه‌گری بگویید دارند چشم‌وهم‌چشمی می‌کنند، بیشترشان به حرفتان می‌خندند. اما عموماً یکی از چیزهای نامعقول دربارۀ این افراد همین است که اگرچه کاری به چشم‌وهم‌چشمی به شکل سنتی‌اش ندارند، بسیاری از آن‌ها به اندازۀ افراد مادی‌گرا متظاهرانه ولخرجی می‌کنند. انگشتِ اتهام من به سوی فیس‌بوک است.

شمشیر دولبۀ رسانه‌های اجتماعی

به لطفِ رسانه‌های اجتماعی ما می‌خواهیم با آنچه مردم انجام می‌دهند چشم‌وهم‌چشمی کنیم. آیا ما به اندازۀ سایر دوستان و همراهانمان به حراجی، کنفرانس و کنسرت می‌رویم؟ این نگرانی آن قدر رایج شده که نامی جدید یافته: ترس از عقب افتادن. در آغاز دورۀ تجربه‌گری، از هر ۱۰ فردِ ۱۸ تا ۳۴ ساله در ایالات متحده و بریتانیا، چهار نفر می‌گویند که گاهی نگران این هستند که عقب بیفتند.

حتی اگر تجربیات را هم بتوان مقایسه کرد، مقایسۀ آن‌ها به اندازۀ مقایسۀ اجناس مادی واضح و شسته‌رفته نیست و این بدان معناست که احتمالاً کمتر به مقایسه فکر می‌کنید، احتمالاً کمتر از انتخاب خود پشیمان می‌شوید و کمتر به معانیِ ضمنیِ مرتبط با جایگاهِ اجتماعیِ کاری که می‌کنید، می‌اندیشید. تجربه‌های نو نه تنها مسیر هوشمندانه‌ای به سوی شادی‌اند، بلکه به برکتِ وجودِ فیس‌بوک، بهترین روش برای لرزاندن پرهای سر دمتان هستند!!

مطالعه کامل این مطلب در وب سایت اصلی

  • عظام کیانی نژاد
  • ۰
  • ۰

شما می توانید بخش اول این مقاله را از طریق این لینک مطالعه نمایید.

زنگ در هوشمند

این یک حوزه نوظهور است و انتخاب مشتریان هنوز در این بخش محدود است. با این حال، Ring Wi-Fi Video Doorbell با قیمت ۱۹۹ دلار به‌زودی وارد بازار می‌شود. وقتی کسی پشت در زنگ می‌زند، این زنگ نمای زنده‌ای از جلوی در ورودی خانه را به صاحب‌خانه در هر جایی از جهان ‌که باشد، نمایش می‌دهد و به‌نظر می‌رسد وجود چنین فناوری در خانه‌های هوشمند استاندارد در چند سال آینده بسیار متداول شود. البته در این حوزه انتخاب‌های دیگری نیز دارید که زنگ درهای بی‌سیم بدون قابلیت تصویربرداری هستند.

حس‌گر هوشمند

حس‌گرها در واقع قلب یک خانه هوشمند هستند و در بسیاری از وسایلی که برای هوشمندسازی خانه از آن‌ها استفاده می‌شود، وجود دارند. اگرچه می‌توانند به‌صورت مستقل نیز به‌عنوان بخشی از کل سیستم خانه هوشمند کار کنند و روی فعالیت سایر وسایل نیز تأثیر بگذارند. برای مثال، یک حس‌گر پنجره می‌تواند به دوربین‌ها پیامی دهد تا آن‌ها تصویر‌برداری را آغاز کنند یا چراغی روشن شود یا یک حس‌گر رطوبت می‌تواند سیگنالی را به‌منظور قطع جریان آب در جایی ارسال کند که دیگر به آب نیاز نیست. حس‌گرهای پنجره The Quirky+GE Tripper مثال خوبی از جایگزینی یک سیستم ارزان‌قیمت کارآمد با سیستم‌های گران‌قیمت قبلی امنیت خانه هستند. مجموعه‌ای از دو حس‌گر که می‌توانند به‌صورت بی‌درنگ هشدارهایی را در زمانی که وضعیت هریک از درهای خانه (در ورودی، پنجره و اتاق‌ها) تغییر می‌کند، به صاحب‌خانه ارسال کند.

حس‌گر هوشمند دود

حسگر هوشمند دود یکی از ساده‌ترین ابزارهای ایمنی است که به لطف برند محبوب Nest و Kidde، از بازیگران قدیمی این حوزه، امروزه بسیار هوشمند شده است. در واقع، تنها دو نوع حس‌گر دود در بازار وجود دارد که نصب آن‌ها به‌عنوان بخشی از تجهیزات خانه هوشمند نیازمند تخصص چندانی نیست و هر دو نیز از وای‌فای (ادامه مطلب)

  • عظام کیانی نژاد
  • ۰
  • ۰

باید گفت خانه‌های ما از دهه‌ها پیش به فناوری‌های خودکار مجهز شده است؛ از روشن کردن یک لامپ تا باز کردن در پارکینگ با یک ریموت کنترل. ایده‌ی خانه‌ی خودکار به نمایشگاه جهانی شیکاگو در سال ۱۹۳۴ باز می‌گردد؛ زمانی که برای نخستین‌ بار از پروژه‌ی خانه‎‌ی آینده رونمایی شد. در اواخر دهه ۱۹۸۰، با وجود ابزارهای جدیدی مانند اینترنت، حس‌گرها و توسعه‌ی اتصالات شبکه‌ای، ایده‌ی خانه‌های خودکار جای خود را به ایده‌ی خانه‌های هوشمند داد. خانه‌های مدرن خودکار می‌توانستند کارهای بیش‌تری علاوه بر روشن کردن بخاری‌ها یا لامپ‌ها انجام دهند. در واقع، برای ما فکر هم می‌کردند. در این مقاله، به بررسی مفهوم خانه هوشمند و این‌که چگونه این مفهوم می‌تواند به شما کمک کند تا در این حوزه از آخرین و بهترین فناوری‌ها استفاده کنید، خواهیم پرداخت.

smart-home-1

اصطلاح اینترنت اشیا (Internet of Things)، خودکارسازی خانه (Home Automation) و وسایل متصل به هم (Connected Devices) معمولاً در بسیاری از مواقع به‌ جای یکدیگر استفاده می‌شوند، اما هر یک بخش مجزایی از مفهوم خانه هوشمند هستند.

خودکارسازی خانه:

در این‌جا، تجهیزات الکترونیکی خانه به یک سیستم مرکزی متصل هستند که این ابزارها بر اساس تنظیماتی که کاربر از قبل اعمال کرده است، به‌صورت خودکار و بسته به شرایط عمل می‌کنند. برای مثال، با فشار یک کلید‌ یا با فرمان صوتی لامپ‌ها در بخشی از خانه روشن می‌شوند.

وسیله‌های متصل:

ابزارهایی هستند الکتریکی که به‌لطف اتصال به اینترنت و حس‌گرها هوشمند شده‌اند. این ابزارها یا نیازهای کاربر را می‌دانند یا می‌توانند آن‌ها را پیش‌بینی کنند. نخست، هوش مصنوعی آن‌ها به برنامه‌نویسی چیپ‌های آن‌ها متکی بود، اما با گذشت زمان این وسایل‌می‌توانند با بهره‌گیری از سبک زندگی کاربر، اطلاعات مورد نیاز را فرا بگیرند.

اینترنت اشیا:

در واقع، اینترنت اشیا یک گـَـرد جادویی است که اگر آن را روی ابزارهای الکتریکی خانه بپاشید، یک خانه خودکار به یک خانه هوشمند تبدیل خواهد شد. با استفاده از ترکیب حس‌گرها، سیستم‌های هوش مصنوعی و سیستم‌های متعدد این امکان به‌وجود می‌آید تا این ابزارها بتوانند با یکدیگر ارتباطی پایدار داشته باشند و وظایف محوّل را بدون این‌که کاربر از قبل تنظیماتی روی آن‌ها انجام داده باشد، به‌صورت کامل انجام دهند. زمانی که مفهوم خودکارسازی خانه، وسایل‌ متصل و اینترنت اشیا را با هم ترکیب کنید، یک خانه‌ی هوشمند خواهید داشت. یک خانه‌ی هوشمند مدرن می‌تواند به‌راحتی از طریق یک اسمارت‌فون، تبلت یا کامپیوتر کنترل شود.

چرا به یک خانه هوشمند نیاز داریم؟

  • عظام کیانی نژاد