مارشال مکلوهان میگوید «ما ابزارها را میسازیم، پس از آن، ابزارها ما را میسازند».
نیرومندترین ابزاری که انسان در نیمه دوم سدهی بیستم اختراع کرده، اینترنت است و ما هنوز کوشش میکنیم بفهمیم اینترنت با ما چه میکند. این تکلیف سادهای نیست و کارهای بسیاری پیش رو داریم؛ چرا که هنوز در نخستین روزهای دگردیسیِ محیط ارتباطی خود به سر میبریم، دگردیسیای که شبکه آن را ایجاد کرده است. تقریباً چهارصد سال طول کشید تا دریابیم آخرین انقلابی که شبیهِ انقلاب شبکه بود، یعنی انقلابی که گوتنبرگ طلایهدار آن بود، چه سرنوشتی پیدا خواهد کرد، و فقط از سال ۱۹۹۳ است که اینترنت تبدیل به یکی از لوازم زندگی روزمره ما شده است. این مدت زمان کوتاه، در چشمانداز تاریخی لمحهای بیش نیست.
مشکل این نیست که آگاهیمان دربارۀ این نیروی جدید در زندگی اندک است. برعکس، این ابزار ما را در خود غرق کرده است. دقیقاً به همین دلیل است که نمیدانیم این پدیده چه معنایی دارد. به یک معنا، ما در وضعیتی قرار داریم که مانوئل کاستلز آن را با تعبیرِ فناناپذیرِ «سردرگمی آگاهانه» توصیف کرده است. قطعاً چیزهایی دربارۀ معناهای عصر دیجیتال برای اقتصاد و زندگی روزمره میدانیم. اما این عصر برای خودِ ما چه معنایی دارد؟ در عصر دیجیتال چه اتفاقی برای انسانیتِ ما میافتد؟
- ۹۵/۰۵/۲۵