این تماشاچی پیراهنی به تن دارد که کلمۀ عشق بر روی آن چاپ شده است و در حال تماشای رژۀ گروهی همجنسگرایان است که دو روز پس از صدور رأی تاریخی دیوان عالی آمریکا برگزار شد؛ رأیی که طبق آن ازدواج همجنسگرایان در سراسر ایالات متحده به رسمیت شناخته شد.
در دهههای اخیر، خصوصاً با توجه به ازدواج همجنسگرایان، تعریف ازدواج بارها مورد سؤال قرار گرفته است. اما به نظر میرسد تعریف مدرن از «ازدواج سنتی» از لحاظ تاریخی دقیق نیست. آنطور که استفانی کونتز، نویسندۀ کتاب «تاریخچۀ ازدواج: عشق چگونه بر ازدواج غلبه کرد» میگوید، زمانی ازدواج پیوندی تهی از هرگونه رابطۀ احساسی و عاطفی به حساب میآمد و تا اواخر قرن هجدهم میلادی، عشق مطلقاً هیچگونه ارتباطی با ازدواج نداشت.
استفانی میگوید: «ازدواج به عنوان عرفی سیاسی و اقتصادی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بود. در واقع ازدواج برای طبقات بالا ابزاری بود که به واسطۀ آن پیمان صلح میبستند و یا جنگ به راه میانداختند». «همچنین طبقات میانی از طریق آن قراردادهای تجاری خود را سر و سامان میدادند؛ اما ازدواج برای طبقات پایین راهی بود برای یافتن شریک کار. یک نانوا باید با یک نانوای دیگر ازدواج میکرد، حتی اگر عاشق کسی میشد که شغل دیگری داشت؛ زیرا در غیر این صورت نمیتوانست کسب و کار کوچک خود را بگرداند.»

امروزه، زنان و مردان روابط برابریطلبانهتری دارند و جامعه مدلِ ازدواجهای متکی به مرد را پشت سر گذاشته است. اما همانطور که زوجهای ناهمجنسخواه طبیعت ازدواج را تغییر دادند، عرصه را برای همجنسگرایانی که به دنبال حق ازدواج بودند نیز مهیا ساختند.
کونتز میگوید: «یکی از کنایههای جالب در کل این بحث وقتی است که مردم میگویند، آه خدای من! ازدواج همجنسگرایان ازدواج ناهمجنسخواهان را دگرگون خواهد کرد.» اما «در واقع این تحول را ناهمجنسخواهان آغاز کردند. آنها کسانی بودند که در اواخر قرن هجدهم برای اولین بار گفتند ازدواج باید عاشقانه باشد. در اوایل قرن بیستم، این ایده که ازدواج باید مبتنی بر جذابیت جنسی و ارضای قوۀ جنسی باشد نیز به موارد بالا اضافه شد».
بعد از دهۀ پنجاه قرن بیستم، جوامع غربی پذیرفتند که ازدواج بدونِ هدفِ تولیدِ مثل نیز پسندیده است که این نیز بازتفسیری تمامعیار از ازدواج بود.
برای مطالعه مطلب کامل اینجا را کلیک کنید.